کد مطلب:9120 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:464

حقوق مردم در كلام اميرمومنان
مقاله
آگاهان به زبان و ادبيات عرب نهج البلاغه را" دون كلام خالق و فوق كلام مخلوق" توصيف كرده اند. و به راستي براي كسي كه اندك آشنايي به زبان عربي داشته باشد، نثر آهنگين و قوي و درعين حال نغز و پرمعناي نهج البلاغه بس شگفت آور و زيبا مي نمايد.



در اين مقال بنا نداريم از زيبايي هاي كلام حضرت امير سخن گوئيم، كه آن از عظمت، در كتابي هم نمي گنجد. بلكه درصدد هستيم گوشه اي از نحوه حكومت و ولايت حضرت امير را در كلام ايشان جستجو كنيم. در نامه هاي متعددي كه اميرالمومنين به كارگزاران خود در ولايات گوناگون نوشته( و معروفترين آنها نامه به مالك اشتر حاكم مصر) بسيار بر حسن رفتار با مردم سفارش نموده است. دراين ميان نگارنده دو نامه از حضرت اميريعني نامه هاي 5 و 25 را برگزيده است كه با اشاراتي كوتاه، به آن خواهيم پرداخت. دراين نامه ها در خواهيم يافت كه از نگاه اميرالمومنين حق خداوند همان حق مردم است. " ناس " در كلام اميرالمومنين جايگاه بسيار بلندي دارد. چرا كه خداوند هم خود را" رب الناس" ، " ملك الناس"، و " اله الناس"(1) معرفي كرده است و همينطور در قرآن كريم آنگاه كه خداوند از قرض الحسنه و فضيلت و پاداش بي شمار آن ياد مي كند مي فرمايد: " يقرض الله قرضاً حسناً فيضاعفه له"(2)



در اين آيه كلمه" الله " جانشين" ناس" شده است چرا كه مردم ا ز قرض الحسنه منتفع مي شوند و گيرنده آن هستند و اين مرتبه ي" مردم " را در مكتب اسلام مي نماياند.



و علي هم كه پرورده اين مكتب است از همين حساسيت نسبت به حقوق مردم برخوردار است.



به نهج البلاغه بازگرديم:



نامه 5: به اشعث بن قيس عامل امام در آذربايجان .



" حوزه فرمانروائيت طعمه تو نيست، بلكه امانتي است بر گردن تو، و از تو خواسته اند كه فرمانبردار كسي باشي كه فراتر از توست. تو را نرسد كه خود هر چه خواهي رعيت را فرمان دهي." توجه داشته باشيد كه حضرت امير به عامل خود تذكر مي دهند كه حاكم مطلق العنان بر مردم نيست بلكه بايد در برابر خداوند و همچنين امام پاسخگو باشد. " يا خود را درگير كاري كني مگر آن كه دستوري به تو رسيده باشد. در دستان تو مالي است از اموال خداوند، عزوجل، و تو خزانه دار هستي تا آن را به من تسليم كني. اميد است كه من براي تو بدترين واليان نباشم" در اينجا نيز حضرت امير بيت المال مسلمين را مال خداوند مي دانند و بر نگهداري از آن سفارش بسيار مي كنند.



" امام و حكمران امين و پاسبان حقوق مردم و مسئول در برابر آنهاست، از اين دو- حكمران و مردم- اگر بناست يكي براي ديگري باشد اين حكمران است كه براي توده محكوم است، نه توده محكوم براي حكمران."(3) كلمه رعيت در كلام اميرالمومنين به فراواني آمده است همچنين است در نامه فوق الذكر به جاست كه اشاره كوتاهي به اين كلمه داشته باشيم:" اين لغت از ماده رعي است كه به معني حفظ و نگهباني است، به مردم از آن جهت كلمه رعيت اطلاق شده است كه حكمران عهده دار حفظ و نگهباني جان و حال و حقوق و آزادي هاي آنهاست."(4) در اينجا مي بينيم كه جان، مال، حقوق و آزادي انسان در يك مرتبه و از يك درجه اهميت برخوردار است . و اين شيوه اهل بيت مكرم اسلام و نگاه واقع بينانه آنان نسبت به حقوق مردم است.



" در بخشنامه هاي علي(ع) حساسيت عجيبي نسبت به عدالت و مهرباني به مردم و محترم شمردن شخصيت مردم و حقوق مردم مشاهده مي شود كه راستي عجيب و نمونه است."(5)



نمونه ايي بر اين مدعا، نامه 25 از نهج البلاغه است كه حضرت امير به يكي از ماموران جمع آوري زكات فرستاده اند: رأفت علي و صيانت از حقوق مردم در اين كلام موج مي زند:



" در حركت آي با پرهيزگاري و ترس از خداوندي كه يگانه است و او را شريكي نيست، زنهار، مسلماني را مترساني و اگر خود نخواهد به سراغش مروي و بيش از آنچه حق خداوند است از او مستاني." عجبا از اين مرد حق و عدل كه اينگونه حق مردم و آرامش آنان را پاس مي دارد.



"... چون به قبيله ايي برسي بر سر آب آنها فرود آي و به خانه هايشان داخل مشو. آنگاه با آرامش و وقار به سوي ايشان رو تا به ميانشان برسي . سلامشان كن و تحيت گوي و در سلام و تحيت امساك منماي. سپس بگوي كه اي بندگان خدا، ولي خدا و خليفه او مرا به نزد شما فرستاده تا سهمي را كه خدا در اموالتان دارد بستانم. آيا خدا را در اموالتان سهمي هست كه آن را به ولي خدا بپردازيد؟ اگر كسي گفت: نه، به سراغش مرو و اگر كسي گفت: آري بي آنكه او را بترساني يا تهديدش كني، يا بر او سخت گيري، يا به دشواريش افكني، به همراهش برو و آنچه از زر و سيم دهد، بستان و اگر او را گاو و گوسفند و شتر باشد جز به اجازت صاحبانش به ميان رمه مرو، زيرا كه بيشتر آنها از آن اوست..." حقوق بشر را دركلام اميرالمومنين بايد يافت نه در قطعنامه ها و دستورالعمل هاي امروزين. حضرت امير حتي در پرداخت زكات كه بر هر مسلماني واجب است تجسس را از سوي ماموران مانع مي شود و پرداخت زكات را به خود مردم وا مي گذارد. "... پس مال را هر چه هست به دو بخش كن. و صاحب مال را به گزينش يكي از آن دو بخش مخير گردان و در آنچه براي خود بر مي گزيند ، متعرضش مشو.



سپس باقي را باز به دو بخش كن و باز او را در گرفتن يكي از آن دو بخش مخير نماي و در آنچه براي خود بر مي گزينند سرزنش منماي، و پيوسته چنين كن تا آن قسمت كه حق خداوند در آن است، بر جاي ماند. پس سهم خدا را از او بستان و اگر پنداشت كه مغبون شده و خواست آنگونه قسمت كردن را بر هم زند، از او بپذير و بار ديگر دو قسمت را يكي كن و باز قسمت از سر گير." در ادامه اين نامه حضرت امير مامور زكات را به رعايت احوال رمه هايي كه به عنوان زكات جمع آوري شده اند سفارش مي كند و حتي حق حيوان را هم فرو نمي گذارد.



و در پايان" اگر چنين كني، اجر تو بزرگ باشد و تو را به رستگاري، ان شاءالله ، نزديكتر سازد."(6)





1- اشاره به سوره ناس ، آيات 1 تا 3.



2- سوره حديد، آيه 11.



3- شهيد مرتضي مطهري، سيري در نهج البلاغه، ص 128.



4- همان، ص، 128.



5- همان، ص 133.



6- از ترجمه عبدالحميد آيتي بر نهج البلاغه.